ببار حضرت باران که تشنه ی آبماینجا محل تبلیغات شماست... نویسنده حسین محسنات در دوشنبه 31 شهريور 1393 | نظرات() بگیر این دل بی ملالی که دارم تعداد بازديد : 408
نویسنده حسین محسنات در دوشنبه 09 تير 1393 | نظرات() ز واژه واژه ی شعرم ثواب میریزد دوباره از قلمم نور ناب میریزد هنر ز شاعریم نیست عاشقانه ی توست که از بیان عزل انقلاب میریزد به صحن خلوت و باران کشانده باز مرا همانکه پیش نگاهم سراب میریزد شبی در عالم رویا نوازشم کردی هنوز از سر و رویم گلاب میریزد چقدر بردن نامت چقدر شیرین بود عسل هنوز ز لبهای خواب میریزد تو کهکشان پر از نوری و پس ابری ز شام غیبت تو آفتاب میریزد تو نور چشمی و هردم تو را صدا زده ام ز دیده اشک روان در جواب میریزد به این امید که من را خریده ای عمریست ز جان مضطربم اضطراب میریزد تو بی نهایت فضلی و ابر احسانت به روی خلق کرم بی حساب میریزد
تعداد بازديد : 417
نویسنده حسین محسنات در یکشنبه 31 فروردين 1393 | نظرات() آنجا که میرسند به پابوس انبیاء آنجا که میزنند به سر جمله اولیاء آنجا که خورده اند زمین حاتم وگدا آنجا که هست بال ملک فرش زیر پا آنـجا که روح میـشـود از کالـبد رها جایـی نـدیـده ام بجـز ایـوان کـربـلا آنچا که عشق و نور و صفا موج میزند خوان کریم و فوج گدا موج میزند دریای مهر و جود و سخا موج میزند در زیر قبه شور دعا موج میزند آنجا که بی بهانه عطا کرده کبریا جایـی نـدیـده ام بجـز ایـوان کـربـلا شش گوشه ای که قبله ی اولاد آدم است آنجا که گوشه گوشه بهشت مجسم است شبهای جمعه وقت زیارت چه همهمه ات خاکی که برتریش به کعبه مسلم است آنجه که هست بوسه گه مروه و منا جایی ندیده ام بجز ایوان کربلا آن مرقدی که سجده به خاکش سعادت است آنجا که گفته اند ، نفس هم عبادت تست آنجا که جلوه گاه شهود و شهادت است با عشق جان سپردن و مردن ولادت است آنجا که حُر شدند به یک دم زهیر ها جایـی نـدیـده ام بجـز ایـوان کـربـلا آن دم که راس پاک تو بر نیزه جا گرفت جبریل با ملائکه آن دم عزا گرفت ذکر حسین و واعطشا مصطفی گرفت زهرا کنار جسم تو شور و نوا گرفت این ازدحام دور سری از بدن جدا جایـی نـدیـده ام بجـز ایـوان کـربـلا حتی به خوی جود تو دارد طمع عدو لشکر صدا زدنند : (حَلُمًو تَزَوًدُو) بردند هر چه را به تنت بود مو به مو هرکس به سهم خویش تو را کرد زیر و رو این سفره ی کریم و چنین بخشش وعطا جایـی نـدیـده ام بجـز ایـوان کـربـلا چیزی نماند از بدنت ، گم شده سرت ای وای از آن دمی که تو را دید خواهرت میخواست بوسه ای بزند جای مادرت لبهای خود نهاد به رگ های حنجرت این جای بوسه را و اینگونه بوسه را جایـی نـدیـده ام بجـز ایـوان کـربـلا
تعداد بازديد : 574
در خلوتم برای حرم گریه میکنم در صحن با صفای حرم گریه میکنم بیمار درد هجرم و در بستر فراغ تا کی رسد دوای حرم گریه میکنم هر شب میان خواب شبیه کبوتران بر روی بام های حرم گریه میکنم وقتی نسیم سیب سحرگاه می وزد در حسرت هوای حرم گریه میکنم تا وارد سرای حسینیه میشوم انگار در سرای حرم گریه میکنم وقتی دلم برای خودم تنگ میشود با نیت گدای حرم گریه میکنم قسمت اگر شود که مقیم حرم شوم هر روز جای جای حرم گریه میکنم هر روز فرش قرمز زوار میشوم با گنبد طلای حرم گریه میکنم هر روز گوشه گوشه ی شش گوشه ی حسین با ذکر های های حرم گریه میکنم شبهای جمعه بهر تسلای مادری هم ناله پا به پای حرم گریه میکنم
تعداد بازديد : 600
نویسنده حسین محسنات در شنبه 30 فروردين 1393 | نظرات() تا کی در انتظار شبم را سحر محرابتان کجاست که دل را خبر کنم این جمعه هم گذشت دوباره نیامدی چندین هزار جمعه به یاد تو سر کنم امید من نظاره به روی چو ماه توست رخصت که یک نظر به جمالت نظر کنم باید غبار فتنه ی این روزگار را در پای ندبه های تو از تن بدر کنم یبن الحسن چگونه بدون نگاه تو در بوستان سبز ولایت ثمر کنم یا از سفر بیا سفر کرده ی غریب یا یک نشانه ای که به سویت سفر کنم
تعداد بازديد : 447
غروب جمعه همان وعده گاه یاران است غروب جمعه هوا پر زبوی باران است
نگاه ملتمسی بر افق تماشاییست به قلب منتظران غصه ها چه ویران است
زمین و وسعت ان برزخییست دنیای چه برزخی که عذابش فراغ و هجران است
تعداد بازديد : 586
نویسنده حسین محسنات در شنبه 30 فروردين 1393 | نظرات() همچو مولای خویش تنهایم مست و مجنون کوی لیلایم ای صبا نامه ای نوشته دلم برسانش بدست مو لا یم بسم رب الانام خالق عشق غرق توحید شد سرا پایم عشق آمد ولی قرارم رفت لیکن از شوق وصل شیدام در قنـوت نــمـاز وقــت دعــا یا ابا صالح است نجوایم هر کجا بنگرم نشانه ی توست ای نهان همیشه پیدایم کاش یک شب انیس من باشی تا بگویم تمام غم هایم کاسه صبر من شده لبریز خسته از رنگ بوی دنیایم دست من رابگیر راهم ده ای خدایی ترین تقلایم
تعداد بازديد : 440
این دیده را ساحل دریاچه کرده ایم عمریست غیر گریه در اینجا چه کرده ایم ؟ عاشق به پای دلبر خود سر نهاده است ما پای عشق بازی مولا چه کرده ایم ؟ عاشق شهید میشود و باز غرق خون گوید خجل برای تو آقا چه کرده ایم؟ عاشق شهید کرب و بلای حسین بود ما جز طواف کعبه ی آنها چه کرده ایم ؟ عاشق تمام عمر گرفتار دلبر است ما غیر حرف ، غیر تماشا چه کرده ایم ؟ شرمنده از نگاه پریشان زینبیم ما در قیاس زینب کبری چه کرده ایم ؟ وهابیان به نیت ششماهه ی حسین ششماهه میکشند ولی ما چه کرده ایم ؟ در روضه ی قرائت قرآن به روی نی یک دم بگو که قاری خود را چه کرده ایم ؟ عمریست در برائت با اهل کوفه ایم اما برای یوسف زهرا چه کرده ایم؟ آن عاشقان ولی خدا را به نی زدند ما عاشقان ولی خدا را چه کرده ایم ؟ بر لب نوای العجل و در عمل ولی تا که شود ظهور محیا چه کرده ایم ؟
تعداد بازديد : 467
نویسنده حسین محسنات در یکشنبه 07 مهر 1392 | نظرات()
تعداد بازديد : 1779
نویسنده حسین محسنات در جمعه 14 تير 1392 | نظرات() یا صاحب الزمان صدای پای غریبی ز دور می آید دوباره لحظه ی ناب حضور می آید دوباره بی سر و پا می شود دل مجنون دوباره بر سر شوریده شور می آید خبر رسیده طلوع سپیده نزیک است به شام تیره بگوئید نور می آید به چشم خسته ی یعقوب های مانده به راه خبر دهید سواری ز دور می آید به بوی پیرهنی دیده ها چراغان شد به کلبه ی غم و ماتم سرور می آید صبور باش که یک جمعه از همین ایام ز پشت پردهی غیبت صبور می آید جوانیم سپری شد اجل امانم ده به چشم خویش ببینم ظهور می آید
تعداد بازديد : 590
نویسنده حسین محسنات در جمعه 14 تير 1392 | نظرات() مثل خلق شده بی سرو سامانی ما شهرتی یافـــته آرامش طوفـــانی ما خانمان سوز شده آتش این عشق حزین دائم الوقت شده وقت پریشانی ما ما به درگاه کرم غرق نیاز آمده ایم شاهد ما بود این دیده ی بارانی ما ساقیا باده بده هیچ مراعات مکن دیگر احراز شده مستی پنهانی ما میوه ی عشق جنون است خطا ازما نیست عـاقـلان خـرده نـگیـرید زحیـرانـی مــا شعر از : حسین محسنات
تعداد بازديد : 497
مناجات دوباره سینه ی تنگم بهانه می گیرد بیا و درد دلم را دوباره درمان کن بیا و نیمه شبی یا سحر گهی مولا مرا به بزم مناجات خویش درمان کن ************* تمام عمر جوانی گذشت در غفلت دگـر نمانـده نشانی ز پـرده ی عصـمت فرو رفته ترینم به ورطه ی ظلمت به نور خوف و رجاء سینه ام چراغان کن ************* مسیر پر فتن و کوله بار من خالی نمانده بهر مناجات حال و احوالی بیا و معجزه ای کن شکاف ده دل را گناهکار ترین را ز نو مسلمان کن ************* به اختیار خودم رو سیاه تر گشتم گناه کردم و هر دم تباه تر گشتم بیا به بند اسارت به زور با اجبار غلام خیره سرت را غلام ایمان کن ************* اگـر اسـیر گنـاهان جام دهـم هیـهات اگر دوباره به شیطان امان دهم هیهات گدایت آمده با کاسه ی تهی در دست بــرای بــار هــزارم بیــا و احـسان کـــن شعر از: حسین محسنات
تعداد بازديد : 691
نویسنده حسین محسنات در یکشنبه 15 بهمن 1391 | نظرات() شعر آل یاسین سلام بر تو که فرزند آل یاسینی مثال خلق خدایی باطن دینی نگاه پاک تو مرآت ذات ربانی تو باب لطف خدایی به دین تو دیانی تویی که ناصر حقی خلیفه اللهی به خلق راهی و رهرو تو حجت اللهی مسیرعشق تو درامتداد عشق خدا به اوج قله ی عزت می برد مارا سلام قاری قرآن مفسر حکمت سلام بر تو که نوری و ما همه ظلمت سلان وعده ی تضمینی خدای جهان بلند بیرق عدلت به بام کون و مکان سلام ما به زمان قرائت و تدبیر سلام ما به زمانی که میکنی تکبیر سلام برتو به هنگامه ی رکوع وسجود سلام ما به قیامت سلام ما به قعود سلام مابه نمازت که چشمه ی نوراست سلام ما قنوتت که غرق در شور است سلام آرزوی عاشقان دل شیدا سلام ای سبب اتصال ارض و سما سلام رحمت بی منتها , ای دلدار گناه از منو نجوای توست استغفار سلام بر تو سحر خیز شهر تنهایی سلام بر تو که شب زنده دار تقوایی گواه می دهد اکنون تمام پیکر ما گواه می دهد این تارهای حنجر ما خدا یکی است فقط , لا اله الا الله محمد است رسول و علی ولی الله در این زمانه نگیرم به غیرتان دلبر که خاندان رسول است رشته ی اطهر تو صاحب نفس و دعوت نبی هستی تو وارث شرف و صولت علی هستی قنوت وتر تو را هست وسعت دریا به لحظه های دعایی , وارث زهرا تو خاطرات غریبی ز کوچه ها داری نشان حلم و صبوری ز مجتبی داری تو صبح وشام عزادار خیمه ها هستی تو طالب دم مقتول کربلا هستی حسین محسنات تعداد بازديد : 689
یا صاحب الزمان ما در حسرت کربلا سوختیم و با آرزوی تو ساختیم
سوز و ساز باده ی غم در سبوی ماست آقا جان بیا ذکر نامت گفتگوی ماست آقا جان بیا تاکه خون عاشقان می جوشد از کرب و بلا اشک خون آب وضوی ماست آقا جان بیا خون یک ششماهه امضائیست بر آئین ما شیعه بودن آبروی ماست آقا جان بیا یک محرم بهر خودسازی کفایت میکند غیر از این مشکل زخوی ماست آقا جان بیا ظهر عاشورا به ما درس شهادت داده است راه عزت سمت وسوی ماست آقا جان بیا کاش ما هم کربلا بودیم و پرپر می شدیم اربا" اربا آرزوی ماست آقا جان بیا کاش راس ما به روی نیزه ها جا می گرفت لایق خنجر گلوی ماست آقا جان بیا خوش به حال آنکه چون ارباب سر بنهاد و رفت راه زینب پیش روی ماست آقا جان بیا شعر از :حسین محسنات
تعداد بازديد : 494
این شعر جدید را تقدیم می کنم به مولایمان صاحب الزمان(عج) *** این روز ها کار شما گریه کردن است جانم فدای ناله و اشک عزایتان در خیمه گاه خون دو دیده روان شده گریه بس است زخم شده پلکهایتان گاهی کنار علقمه پیکار مکنی گاهی رسد به گوش دم لای لایتان ترسم ز هوش روی دگر قتلگه مرو با ناله های فاطمه لرزیده پایتان تا یک نفس تسلی احوالتان شوم خوانم دعای کن لولیک برایتان حسین محسنات
تعداد بازديد : 627
(((شهدا امامزادگان عشقند و مزارشان قبلگاه اهل یقین است))) تقدیم به روح بلند شهیدان احمد محسنات وحمید سبکبار و شهدای والا مقام بهبهان با شهیدان راز می گویم که امشب در سرم شوق پرواز است پروازی به اوج آسمان
با شهیدان راز می گویم که حی حاضرند آشنا تر با خدا و زنده تر از زنده گان
راز گویم با شهیدانی که هر دم آگهند زانچه در اعماق فکرم کرده ام عمری نهان
درد دل بسیار دارم کو مجال گفتگو کاش یک شب با من غم دیده بودی همزبان
مختصر گویم نمانده یادی از نام شما الامان از بی وفایی های انسان الامان
غرق در خویشیم غافل از جفای روزگار باز جولان میدهند این دین به دنیا داده گان
ای شلمچه بازگو کن قصه ی آزادگی هر نفس جان دادن یک طفل یک تازه جوان
از سبکبالان عاشق از کبوتر ها بگو آن شقایق ها که گل کردند در باغ جنان
ای شلمچه با خودت داری هوای کربلا داری از حلقوم اصغر پیکر اکبر نشان
شد زیارتگاه هر دلداده هر دلسوخته مقبر پاک شهیدان غریب بهبهان
زنده در دنیای ما تنها شهیداند و بس مردن آنان حیات است و زمین زندانشان
روزی آنها به دستان حسین ابن علیست ساقی کوثر ز کوثر میکند مهمانشان
آه و صد افسوس بر حال منو امثال من قافله رفته است و ما جا مانده ایم از کاروان ***************************** شهادت یعنی از دنیا بریدن به اوج آسمانها پر کشیدن ندای عشق را لبیک گفتن زشوق قرب حق بی پر پریدن سبکبار عزم راهی دور کردن ولی خویش را تنها ندیدن به هنگام نماز و وقت خلوت خدا را ناظر اعمال دیدن وضو در لجه ای از خون گرفتن میان شعله ها با سر دویدن به رسم عشق در غوغای محشر به نزد فاطمه بی سر رسیدن
تعداد بازديد : 858
نویسنده حسین محسنات در سه شنبه 03 مرداد 1391 | نظرات() مناجات نامه دوباره سینه ی تنگم بهانه می گیرد بیا و درد دلم را دوباره درمان کن بیا و نیمه شبی یا سحر گهی مولا مرا به بزم مناجات خویش درمان کن ************* تمام عمر جوانی گذشت در غفلت دگـر نمانـده نشانی ز پـرده ی عصـمت فرو رفته ترینم به ورطه ی ظلمت به نور خوف و رجاء سینه ام چراغان کن ************* مسیر پر فتن و کوله بار من خالی نمانده بهر مناجات حال و احوالی بیا و معجزه ای کن شکاف ده دل را گناهکار ترین را ز نو مسلمان کن ************* به اختیار خودم رو سیاه تر گشتم گناه کردم و هر دم تباه تر گشتم بیا به بند اسارت به زور با اجبار غلام خیره سرت را غلام ایمان کن ************* اگـر اسـیر گنـاهان جام دهـم هیـهات اگر دوباره به شیطان امان دهم هیهات گدایت آمده با کاسه ی تهی در دست بــرای بــار هــزارم بیــا و احـسان کـــنادامه اشعار در ادامه مطلب تعداد بازديد : 900
طراحی و کدنویسی : ثامن تم
Template By : Samentheme.ir
|