ببار حضرت باران که تشنه ی آبماینجا محل تبلیغات شماست... نویسنده حسین محسنات در چهارشنبه 07 خرداد 1393 | نظرات() اگرچه حادثه ای بود مختصر مادر ولی خیال مرا کرده شعله ور مادر برای گریه عمرم بس است این ماتم که گُر گرفته در آن پاره ی جگر مادر میان کوچه ی تنگ مدینه ی پدرت رسید با دلی از سنگ یک نفر مادر نمی رود زخیالم زپشت سر آمد گرفت راه تو را بین آن گذز مادر بهانه اش فدک و بی بهانه سیلی زد یکی نبود در آنجا شود سپر مادر کبود شد به یک ضربه کائنات و من فقط کنار تو بودم نظاره گر مادر برای آن که نبینند یاس نیلی را از آن به بعد گرفتی رخ از پدر مادر ولی نرفت زمانی که باز برگشتند بدست آتش و آماده پشت در مادر که بین آتش و دیوار و میخ در اینبار نهند بر جگرت ماتم پسر مادر کشاند پای تو را باز بین آن کوچه که پیش چشم علی هر چهل نفر مادر
تعداد بازديد : 558
طراحی و کدنویسی : ثامن تم
Template By : Samentheme.ir
|